معنی ساده نگر - جستجوی لغت در جدول جو
ساده نگر
ساده لوح
ساده لوح
تصویر ساده نگر
فرهنگ واژه فارسی سره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر ساده جگر
ساده جگر
بی مکر و حیله، بی کینه
بی مکر و حیله، بی کینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ساده جگر
ساده جگر
ساده لوح ساده دل خفیف العقل
ساده لوح ساده دل خفیف العقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ساده نمک
ساده نمک
نمک ناب و خالص، بانمک ملیح
نمک ناب و خالص، بانمک ملیح
فرهنگ لغت هوشیار
ساده کار
آنکه کار سادگان و ساده رویان دارد بیریش امر، نوعی زرگری ساده و بی پیرایه
آنکه کار سادگان و ساده رویان دارد بیریش امر، نوعی زرگری ساده و بی پیرایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ساده طور
ساده طور
شخص بی تکلف صاف و صادق بی ریا ساده وضع
شخص بی تکلف صاف و صادق بی ریا ساده وضع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ساده رنگ
ساده رنگ
صاف بیرنگ پاکیزه
صاف بیرنگ پاکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سوده گر
سوده گر
ساینده فلز و سنگ قیمتی خرد کننده احجار کریمه و فلزات
ساینده فلز و سنگ قیمتی خرد کننده احجار کریمه و فلزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ساده جگر
ساده جگر
((~. جِ))
بی مکر و حیله
بی مکر و حیله
فرهنگ فارسی معین
تصویر ساده نمک
ساده نمک
((~. نَ))
زیبا، بانمک
زیبا، بانمک
فرهنگ فارسی معین
تصویر ساده کار
ساده کار
بی ریش، امرد
بی ریش، امرد
فرهنگ فارسی معین
تصویر ساده رنگ
ساده رنگ
((~. رَ))
بی رنگ، پاکیزه
بی رنگ، پاکیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویر ساده گی
ساده گی
Ordinariness
Ordinariness
دیکشنری فارسی به انگلیسی