امردی که هنوز خط پشت لب برنیاورده باشد و بمناسبت لب شکر گفته (اند) . (آنندراج). بیریش. ساده رخ. ساده روی. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده عذار: ساده زنخدان بدم و ساده کار ساده نمک بودم و ساده شکر. سوزنی. بس دانۀ دلها که ز تن برد بتاراج آن مور که گرد لب ساده شکران شد. میرخسرو (از آنندراج)
امردی که هنوز خط پشت لب برنیاورده باشد و بمناسبت لب شکر گفته (اند) . (آنندراج). بیریش. ساده رخ. ساده روی. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده عذار: ساده زنخدان بدم و ساده کار ساده نمک بودم و ساده شکر. سوزنی. بس دانۀ دلها که ز تن برد بتاراج آن مور که گرد لب ساده شکران شد. میرخسرو (از آنندراج)
کنایه از آدمی بی تکلف. (بهار عجم) (آنندراج). صاف و صادق و بی ریا و راست و درست در هر کاری. (ناظم الاطباء).. ساده وضع: مروت ساده طورت کرد اما چه خود را خوب در کار تو کردم. ظهوری (از آنندراج)
کنایه از آدمی بی تکلف. (بهار عجم) (آنندراج). صاف و صادق و بی ریا و راست و درست در هر کاری. (ناظم الاطباء).. ساده وضع: مروت ساده طورت کرد اما چه خود را خوب در کار تو کردم. ظهوری (از آنندراج)